معنی تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن, معنی تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن, معنی تاfdbj، /cتm اtljbj، auاu اtljbj، kتauau abj, معنی اصطلاح تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن, معادل تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن, تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن چی میشه؟, تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن یعنی چی؟, تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن synonym, تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن definition,